اصطلاحات حقوقی که باید بدانیم
امروزه با پیشرفت تعاملات افراد جامعه، تاثیرات رفتار اشخاص در حقوق یکدیگر انکار ناپذیرتر شده است و در همین راستا بعضی از اصطلاحات حقوقی از حالت تخصصی به اصطلاحات روزمره زندگی اشخاص تبدیل شده اند، بد نیست با برخی از این اصطلاحات و تعریف آنها آشنا شویم، تا درک بهتری از حقوق خود داشته باشیم.
خیار:
تسلط بر از بین بردن اثر حاصل از عقد را گویند. خیار ممکن است ناشی از توافق و تراضی طرفین باشد مانند خیار شرط در عقد بیع که به موجب آن شرط می شود که در مدت معینی برای خریدار یا فروشنده یا هر دو یا نفر سومی اختیار فسخ معامله باشد و یا ممکن است خیار ناشی از حکم قانون باشد مانند خیار مجلس که به موجب آن مادام که مجلس عقد به هم نخورده طرفین حق بر هم زدن معامله رادارند.
اقاله:
به هم زدن عقد غیر قابل فسخ را با تراضی طرفین عقد گویند.
اقرار:
اگر شخصی خبری را اعلام کند که مفاد آن بر ضرر خودش و به نفع دیگری باشد اقرار نام دارد. به شخصی که اقرار می کند مقرگویند. اگر مفاد این خبر به نفع خودش وبه ضرر دیگری باشد ادعا و اگر به نفع دیگری و به ضرر شخص ثالثی باشد شهادت نام دارد.
التزام:
تعهد کردن گاهی در قرار دادها وجهی به عنوان وجه التزام آورده می شود که به منظور تامین خسارت عدم انجام تعهد یا تاخیر آن مقرر می شود که به آن تعهد قراردادی هم می گویند
اهلیت:
صفت کسی است که دارای جنون،سفه،صغری سن،ورشکستگی وسایر موانع محرومیت از حقوق نباشد.
خبره:
کسانی که در موضوعی دارای آگاهی واطلاعات خاص بوده و همانند یک کارشناس قادر به اظهار نظرند.
بیعانه:
مقداری از بهای معامله است که از بابت اطمینان فروشنده ازطرف خریدار به او پرداخت می شود.
تصرف عدوانی:
تصرفی است که بدون رضای مالک مال غیر منقول از طرف کسی صورت گرفته باشد.درمعنی عام کلمه تصرف عدوانی عبارت است از خارج شدن مال از استیلا وتصرف مالک آن مال بدون رضایت اش
حجر:
نداشتن صلاحیت در دارا شدن حق یا اعمال حق را گویند مانند اینکه شخص دیوانه معامله اش بواسطه عدم اهلیت وداشتن حجر باطل است به این گونه که اشخاص محجور گفته میشود،مواردی که موجب حجری شود، عبارتند از: کودکی،جنون،ورشکستگی برای تاجر،سفاهت
فک رهن:
خروج مال مورد رهن از حالت وثیقه بودن.
زیان:
در معنای ضرر به کار می رود.
خسارت دیرکرد:
به معنی خسارت تأخیر تأدیه (پرداخت) است.
سازش:
تراضی (توافق) طرفین دعوی بر فیصله نزاع معین در دادگاه و با دخالت دادرس.
سبب:
خویشاوندی است بین دو نفر که بر اثر رابطه زناشویی به وجود می آید.
سفیه:
کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.
سقوط:
تنزل و از بین رفتن حق را گویند.
تامین دلیل:
صورت برداری دادگاه از دلایل اثبات دعوی قبل ازطرح واقامه دعوی به منظور جلوگیری از زوال و از بین رفتن دلایل است که به در خواست خواهان به عمل می آید.
صغیر:
کسی که به سن ۱۸ سال تمام نرسیده باشد.
صلح:
عقدی است که در آن طرفین، توافق بر امری از امور کنند؛ بدون اینکه توافق آنها به عنوان یکی از عناوین معروف عقود باشد.
ضمان:
به معنی عقد ضمان است و عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است، به عهده بگیرد.
عین:
اشیاء مادی مستقل.
غش:
از جرایم مربوط به تقلب در کسب است.
غصب:
تصرف در مال غیر به نحو عدوان.
غیر منقول:
مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین و معدن
قیم:
نماینده قانونی محجور که از طرف مقامات صلاحیتدار قضایی در صورت نبودن ولی قهری و وصی او تعیین می شود.
ماترک:
مالی که با فوت مالک آن و به حکم قانون به وارث تعلق گیرد.
مایملک:
قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند.
جنون:
کسی که فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است.
محجور:
کسی که فاقد عقل یا رشد یا کبر باشد.
محق:
کسی که ادعای او حق است.